رسته‌ها
مسالک المحسنین
امتیاز دهید
5 / 4.4
با 19 رای
امتیاز دهید
5 / 4.4
با 19 رای
با مقدمه و حواشی: باقر مومنی

ناصرالدین شاه، طالبوف را برای نگارش «کتاب احمد» کافر بی دین خواند، چرا که بنظرش در آن کل ایران را مسخره کرده بود. کتاب «مسالک المحسنین» به امر کامران میرزا از پسران بانفوذ ناصرالدین شاه، کتب ضاله شناخته شد. این آثار، خشم مستبدان و مرتجعان و ملاهای قشری را برانگیخت، چنانچه طالبوف را تکفیر و خواندن آثارش را ممنوع کردند. اما برخلاف این تلاشها، قلم طالبوف بر جانها نشست و راهش را در آگاه سازی مردم در زمانه جنبش مشروطیت باز کرد. چنانچه بعدها کتاب احمد به عنوان کتاب درسی در مدارس جدید تبریز درس داده شد و طالبوف نیز از نخستین نماینده های مردم به مجلس شورای ملی راه یافت.
«مسالک المحسنین» سفرنامه‌ای خیالی است که با گرته‌برداری از کتابی به نام «آخرین روز حکیم» نوشتهٔ سر همفری دیوی، دانشمند انگلیسی نوشته شده‌است. کتاب، شرح سفر علمی عده‌ای جوان به قلهٔ دماوند است. در این سفر، آنها درباره مسائل اخلاقی، اجتماعی،فلسفی و تربیتی صحبت می‌کنند و دانسته‌های خود را به بحث می گذارند. کتاب در زمان انتشار خود از دو سو مورد نظر قرار گرفت: آزادی‌طلبان و ترقی‌خواهان از آن استقبال کردند و مستبدان و ملاهای قشری و مرتجع بر آن خشم گرفتند؛ خواندنش را ممنوع و نویسنده‌اش را تکفیر کردند.
این کتاب تصویری از اجتماع زمان خود را با همه سجایایش؛ از سازمان اداری، نظام اجتماعی، خصوصیات و روابط گروه‌ها و طبقات اجتماع، واخلاق اجتماعی ملت ما به دست می‌دهد. بسیاری ۔ و شاید تقریباً تمام - افکار زمان خود را، از کهنه و نو، منعکس می‌سازد و در قصه‌های رؤیایی خود کهنه‌ها را زیر پا می‌گذارد و بنایی نو با روبنایی نو برپا می‌دارد. بسیاری این کتاب را به خاطر نگارش و زیبایی شیوه بهترین اثر«عبدالرحیم طالبوف تبریزی» می‌دانند، با وجودی که او به زبان فارسی تحصیل نکرده‌بود، به لطف ذوق و قریحهٔ فطری و در سایهٔ انشای ساده و بی‌تکلف خود توانست سبک تازه و راه نویی در ادبیات عصر قاجار پدید آورد، به‌گونه‌ای که باید وی را یکی از بنیان‌گذاران نثر جدید فارسی به‌شمار آورد. عبدالرحیم طالبوف در سال ۱۲۵۰ قمری در تبریز دیده به جهان گشود، در نوجوانی تبریز را ترک کرد و راهی تفلیس شد و در ضمن کار به تحصیل زبان روسی و ادبیات آن پرداخت. در روزگار ناصری او کوشید تا با قلم خود به بیداری مردم یاری‌رسان باشد. در نوشته‌های خود به روشنگری می‌پرداخت، معایب استبداد و لزوم مشروطه را بیان می‌کرد.
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
فرمت:
PDF
تعداد صفحات:
294
آپلود شده توسط:
hanieh
hanieh
1399/02/31
برای درج دیدگاه لطفاً به حساب کاربری خود وارد شوید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی مسالک المحسنین

تعداد دیدگاه‌ها:
6
نگاه طالبوف با اصول دیانت اسلام ناهمخوانی داشت. در همان زمان شهرت یافته بود که بابی‌ها در ترویج آثار طالبوف کوشش دارند به همین دلیل کتاب احمد و مسالک المحسنین منسوب به بابیه شده و از طرف علما قرائت آنها ممنوع شده بود.[۶] علماء به نوشته احمد کسروی و شیخ فضل‌الله نوری خواندن آثار طالبوف را قدغن اعلام نمودند. بابیها در نشر آثار طالبوف کوشش داشتند و آنچه دربارهٔ ایشان شهرت یافته بی اساس نبوده‌است.[۲][۷] طالبوف متدین واقع بین بود حج به جا آورد و تسلط او بر متون دینی به ویژه قرآن در آثارش مشهود است و تهمت حاکمان قاجار و ملاهای درباری و قشر ی های مذهبی در نسبت بابی و بهائی به او بسیار ناجوانمردانه است او یک وطن دوست و مردم گرا به معنی حقیقی بود .
در دشمنی نوادگان شیخ فضل الله نوری با روشنفکرانی همچون طالبوف در عجبم شیخ فضل الله نوری مدرسه رفتن دختران را محکوم میکرد اما در کتابهای درسی ایران که دختر خانمهای ایرانی در مدرسه مطالعه میکنند به عنوان رهبر مشروطه خواهان نامیده میشود استاد سید نیاک زیاد کیهان شریعتمداری را مطالعه می فرمائید چشمهایتان خراب نشود
اینکه مدعیان تعلیم و تربیت در آن دوران همه بابی و ازلی بودند و خود رشدیه عضو انجمن مخوف باغ میکده بود قابل انکار نیست. هیچ مسلمانی نه تنها حاضر نمی شد دخترش را به مدارس بابی ها بفرستند که او را تبدیل به فاحشه ای مثل طاهره قره العین کنند، بلکه حتی می ترسیدند پسرانشان هم با یادگیری به اصطلاح علوم روز مثل فیزیک و شیمی، تعدادی فرمول و ماده را ازلی تصور کنند و باورشان بشود که این قواعد و فرمولها به خودی خود وجود دارند و خالقی ندارند! شیخ فضل الله تنها مرد عاقل دویست سال اخیر ایران بود که فهمید تمام این بازی آموزش و پرورش در دنیا برای شستشوی مغزها توسط فراماسونری است. باید هم با او دشمن باشید.
درباره جریان روشنفکری غرب گرا در جنبش مشروطیت ، وجوه مشترک ذیل در حیات فکرى و اجتماعى ایشان به چشم مى‏خورند:
1. همگى داراى گرایش‏هاى الحادى بوده، دین را پدیده‏اى انسان ساخته مى‏دانستند؛ که برخى به آن تصریح مى‏کردند و برخى دیگر به صراحت آن را ابراز نمى‏داشتند، اما با زبان کنایه، دین را «افیون ملت‏ها»، و موجب رکود و عقب‏ماندگى جامعه، مى‏شمردند.
2. همه آن‏ها در سنین جوانى و دوران رشد و بالندگى در محیط‏هاى التقاطى و یا مراکز فرهنگى غربى پرورش یافته بودند، از این‏رو، مبتلا به تحجّر عقیدتى و یا فقر اطلاعات دینى گردیده‏اند.
3. غالبا خود در خارج از کشور و در شرایط مطلوب مادى به سر مى‏برده‏اند و از توده ملت و دردها و سنّت‏ها و باورهاى عمیقشان درک صحیحى نداشته‏اند.
4. درک آن‏ها از فرهنگ و تمدن غرب و علل پیشرفت اروپا به شدت سطحى و روبنایى بوده است؛ به گونه‏اى که غرب را یکسره بهشت و ایران را یکسره جهنم مى‏دیده‏اند و نیل به تمدن غرب را بزرگ‏ترین و برترین آمال و آرزوى بشر شرقى پنداشته، راه رسیدن به این آرزو را تنها در طریقى که آنان از آن گذر کرده بودند، منحصر مى‏دیدند.
5. آنها علاوه بر آشنایى با فلسفه و علوم سیاسى و اجتماعى، از نویسندگان چیره دست و قلم به دستان هنرمندى بودند که افکار موردنظر خود را در قالب داستان و یا طنز و با زبانى ساده و روان به صورت روزنامه و مقاله و کتاب منتشر مى‏کردند. از این‏رو، به زودى اندیشه‏هایشان در محافل فرهنگى منتشر گردید و اذهان بى‏خبر و غیر نقّاد را تسخیر کرد.
6. نقد عزادارى و تقلید، تلاش براى تغییر خط، بازگشت به ایران باستان و تفسیر زمینى از ادیان آسمانى از مهم‏ترین ترفندهاى آنان براى دین‏زدایى و غربى کردن ایران به شمار مى‏آمده است.
سلام چه زمانی امکان خرید اشتراک فراهم می شود؟
مسالک المحسنین
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک